مطالب را به بالاترین ارسال کنید

اگر سایت بالاترین آدرس اصلی سایت خاندان پهلوی را مسدود کرد میتوانید از آدرسهای دیگر استقاده کنید.
مانند:
http://pahlavis.blogspot.ca


۱۳۹۱/۰۵/۲۴

فریبی به نام مستند از تهران تا قاهره

مستند" از تهران تا قاهره" که پایان هفته گذشته از تلویزیون "من و تو" پخش شد، روایتی است از ماه های پایانی حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران که از زبان فرح پهلوی بیان می شود و چند ویژگی دارد:
1- زیرکانه به موضوع شناسی شایعات و مسائل مطرح درباره محمدرضا شاه و سال های پایانی حکومت او می پردازد و سعی در پاسخ گویی دارد: از اینکه آیا او میلیاردها تومان پول ملت را با چمدان، چمدان از گنجینه های دربار با خود خارج کرده ، آیا پول نفت را خرج خودش می کرده؟ تا اینکه آیا انقلاب اسلامی سال 57، انقلابی انگلیسی – آمریکایی بوده است و....
2- مستندی خوش ساخت و حرفه ای ازنظر فنی است با چینشی حساب شده همراه با موسیقی ای تاثیر گذار و حرف های شهبانوی فرتوت که آنچنان مظلومانه نشان داده می شود و نشان ایران بر روی لباسش نصب شده است تا با تکه پاره هایی از فیلم ها و تصاویر مختلف، چنان تاریخ را پیش رویت به تصویر بکشد که جای هیچ شک و شبه ای باقی نگذارد که حکومت شاهنشاه و تلاش او برای توسعه ایران حق بوده است و انقلاب علیه او، وحشی گری و جهل مردمی بوده که فریب قدرت طلبی به نام آیت الله خمینی را خورده اند! این به صراحت در آغاز فیلم بیان می شود: آنجا که کارگردان با کنار هم چیدن دو صدا، یکی خبرنگار و پاره ای دیگری صدای آیت الله خمینی در پاریس، می پرسد: شما قدرتمندترین فرد ایران خواهید بود؟ و تکه ای از صدای امام خمینی که می گوید: شما اینگونه تصور کنید.
3- جان مایه ی این مستند با بهره گیری از موقعیت معلوم داخلی امروز ایران، مخاطب را به گذشته ای مجهول می برد تا برای اکثریت این جامعه ی بدون حافظه ی تاریخی، به راحتی بتواند با چینشی متضاد، با ترسیم زیبایی از دوران پهلوی، نتایج دلخواه خود را بگیرد و مدام از مخاطب بپرسد: نتیجه ی آن انقلاب کو؟
مستندی که برای من و تو ساخته شده است و در این روزگار، شاید به کام چه بسیار خوش آید و بی شک خواهند گفت حقیقت همین است که از"من و تو" پخش می شود.
اما راستش بدون کتمان وضعیت امروز ایران و اینکه من و تو، امروز جمهوری اسلامی را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم، اگر تنها تاریخ را خوب خوانده باشیم و ذهنمان مسیر تاریخ ایران را آزادانه و بی غرض و مرض دنبال کرده باشد و باز جوانمردانه به قضاوت تاریخ و شخصیت های آن و نیز وضعیت اجتماعی ایران بپردازیم، نخستین پرسش ها اینچنین در ذهن مرور می شوند:
1- از خودت می پرسی با همه آسیب های پیش رو و همه ی پریشانی های انکار ناپذیر گذشته و امروزمان، چگونه باید بپذیریم که بزرگترین حرکت مردمی در قرن معاصر را دروغ و وحشی گری و جهالت و وابستگی به انگلیس بنامند و بزرگترین حکومت دست نشانده آمریکایی- انگلیسی پهلوی را که تمام اسناد منتشر شده خودشان - پس و پیش از کوتای 28 مرداد  که رسما آمریکا به آن اقرار دارد- و اظهارات و خاطرات نوشته شده کارگزاران پهلوی حکایتگر آن است، نبینیم و روایت مستند" من و تو" را از تاریخ معاصر، حق بپنداریم؟
تعجب نمی کنی از حافظه های فراموش شده همه - از معلم و مدیر و نویسنده و روزنامه نگار و استاد دانشگاه گرفته تا عوام مردم و جوانان تازه به دوران رسیده روزگارت - که باور کنند حرف های "اعلیحضرت" را که همه ی فکر و ذهن و دغدغه اش باسود کردن مردمش و بورسیه کردن نخبگان کشورش به بهترین کشورها بوده است و آنوقت وقتی به واقعیت سال 56 بر می گردی، دایره جمعیت باسواد کشور در پایان 37 سال حکومتش، 30 درصد کل جمعیت ایران را هم در بر نمی گرفته است.
آنچنانکه "یرواند آبراهامیان" در کتاب" ایران بین دو انقلاب" صفحه 549 می نویسد:

" چهارده سال پس از انقلاب سفید، 68 درصد از بزرگسالان بی سواد بودند، شمار بی سوادان از سال 1340 به بعد از 13 به حدود 15 میلیون نفر افزایش یافت. کمتر از 40% کودکان کشور دوره دبستان را به پایان رساندند، نسبت معلم به شاگرد در مدارس دولتی رو به کاهش بود، سالانه از بین 000/290 داوطلب تنها 60.000 نفر به دانشگاه راه می یافتند و از لحاظ درصدافراد دارای تحصیلات عالی، کشور همچنان یکی از ضعیف ترین کشورهای خاورمیانه بود. وضعیت رفاه عمومی از سال 1345 تا 1355 به طرز وحشت انگیزی تنزل کرده بود. در طی این ده سال، درصد خانواده های شهری که در یک اتاق زندگی می کردند از 36% به 43% رسید. در سال 1356 ، 42% از خانواده های تهرانی مسکن مناسبی نداشتند و تهران با بیش از 4 میلیون جمعیت، علی رغم درآمدهای زیاد نفتی هنوز سیستم فاضلاب، مترو و حمل و نقل عمومی درستی نداشت. ....بیش از 70 درصد روستاهای کشور هنوز آب تصفیه شده و برق ندارند و بیش از 60 درصد شهرستان های آن، بیمارستان مجهز ندارند و هر بیماری از هرجای ایران باید راهی تهران یا شهر های بزرگ شود..."
ویلیام سولیوان سفیر امریکا در کتاب خاطرات خود می نویسد:
"در سال 1355 تولید متوسط روزانه نفت در ایران در حد 800/5 میلیون بشکه بود که 800 هزار بشکه مصرف داخلی و 5 میلیون بشکه در بازار های جهان به فروش می رسید. در این سال درآمدی که از این طریق نصیب ایران شد قریب 24 میلیارد دلار بود که می توانست یکی از بزرگ ترین عامل فعالیت های توسعه اقتصادی و اجتماعی در ایران باشد. اما رژیم پهلوی این سرمایه های هنگفت را نه در زیرساخت رفاه اجتماعی بلکه صرف واردات کالای مصرفی و در رأس آنها صرف خرید تسلیحات از امریکا کرد..." تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
پس به خودت می گویی نباید تعجب کنم از این توسعه مدل اعلیحضرت و انقلاب سفیدش که می گوید "اگر سه سال دیگر به من وقت می دادند ایران را جزو چهار کشور برتر دنیا می کردم"؟!  و نباید باور کنم این مستند فریب را که از ایران دوره پهلوی بهشت برین ساخته است.

2- با دیدن مستند " از تهران تا قاهره" به خودم می گویم تو اگر آزاده ای و مدعی آزادی اندیشه و آزادی اطلاعات و اگر جوانمردی به خودت برگرد و حداقل از پدرت که حالا آغاز 80 سالگی تهران نشینی اش را سپری می کند و هیچ وابستگی ای هم به این انقلاب ندارد، حقیقت سطح سواد و آموزش و فرهنگ و رفاه و بهداشت همین تهران را از سال 1320 تا سال 1357 بپرس. تا گوش هایت را پر نکنند از دروغ و تحریف و فریب، همه آنهایی که مهاجرتشان به تهران به بیست سال هم نمی رسد و حالا همه ی سواد و تحصیل و رشد فکری و امکانات پیشرفت را از کنار همین انقلاب اسلامی یافته اند و امروز تا حرف بزنی می گویند حق مان بوده و اگر از همانا وضعیت خودشان یا پدرانشان را در سی سال گذشته جویا شوی، چیزی جز سکونت در شهرستانی با کمترین امکانات رفاهی یا روستایی و دهی عقب مانده از ساده ترین امکانات اولیه زندگی نخواهی یافت. عجب آن است که همین ها بیشتر از همه، معترض به انقلاب اسلامی هستند!
به راستی باید ازهمه ی تازه تحصلکرده ها و تازه پایتخت نشین شده ها و تازه بر کرسی مدیریت و ریاست و نخبگی نشسته ها که پیش از انقلاب بد نیست وضعیت و طراز خانوادگی شان را مرور کنیم، بپرسیم که در دوران پهلوی چقدر از درآمد نفت ایران هزینه رشد چه جمعیتی با چه وسعت جغرافیایی از ایران شده است و پس از پیروزی انقلاب اسلامی چقدر از درآمد نفت، صرف رشد چه جمعیتی با چه جغرافیایی و با چه محدودیت هایی شده است؟

3- راستی نباید تعجب کرد وقتی این سخن فرح پهلوی را می شنوی که زنان پس از انقلاب به بدترین وضعیت دچار شده اند و خمینی با شرکت زنان در انتخابات مخالف بود! و بعد اگر تمام قوانین 37 ساله مجالس پهلوی را مرور کنی و آن را در کنار قوانین مصوب پس از انقلاب برای بهبود وضعیت زنان بگذاری، واقعا اگر چیزی ازحقیقت طلبی در درونت زنده مانده باشد، رشته های فریب را در برنامه ای به نام مستند تلویزیونی "من و تو"، احساس نمی کنی؟ بد نیست کتاب "نتایج انقلاب ایران" نوشته "نیکی کدی" محقق آمریکایی که گزارش مطالعات مشروح خود از شهرهای مختلف ایران است  و نگاهی منتقدانه به انقلاب اسلامی دارد را مطالعه کنی تا کمی از این وضعیت فراموش شده آن دوران مطلع شوی.
4- نمی دانم چطور می توان محمدرضای پهلوی را - که باید وضعیت به حکومت رسیدنش را درتاریخ مرور کرد و خاطرات نزدیکان و جان نثارانش را به دقت خواند- در قامت چهره ای مذهبی شناخت؟ آنچنانکه در جای جای این برنامه تلویزیونی، بر مذهبی بودن او تاکید می شود. مردی که از تنها کشور شیعه به نیکی یاد می کند! مردی معتقد به مشیت الهی! و دلسوز برای مردم کوچه و بازار که از صبح تا شب در پی کار برای مردم بوده و دائم دیدارهای مردمی داشته است! (اینها عین جملات بیان شده فرح و محمدرضا پهلوی در این مستند است)
و امام " روح الله خمینی" را یک قدرت طلب بی سواد ضد مردم بدانی! که هدفش گرفتن حکومت و قدرت بوده است! به راستی می توان کتاب هایی همچون " تهذیب نفس" و "جنود عقل و جهل" و " اسرار الصلاه" و "چهل حدیث اخلاق" و " حکومت اسلامی" و ده ها کتاب فلسفی و عرفانی از یک رهبر تاریخ معاصر را – که شیوه زندگی اش مملو از اخلاق و انسانیت بوده - خوانده باشی و بعد بپذیری که او برای قدرت طلبی خودش انقلاب کرده است و هدفش قدرت بوده است؟! شه بانویی که اوصاف و اخلاقش در کتاب های درباریان و پادشاهان دیگر کشورها به روشنی پیداست، نباید بتواند سخن حکیمانه یک رهبر سالک در راه خدا را که تمام عمر، مراتب عرفان و تزکیه نفس را طی کرده، بفهمد که در هنگام بازگشت به ایران می گوید هیچ احساسی ندارد.
... بگذیم که هم حرف برای نگفتن بسیار است و هم حرف برای گفتن و می دانی که در این روزگار تا اینگونه بنویسی و فکر کنی، هیچ کس به حق و ناحقش کاری ندارد و فورا حرف هایت را حواله می دهند به اینکه وابسته شده ای؟ پیشنهاداتی شده؟ و....
5- خلاصه اینکه این به اصلاح مستند که سرتا پا فریب و تحریف تاریخ است، البته دو جماعت را خوب نشانه گرفته است و به کامشان خوش آید :
اول: از عوام و مردم ساده ی پا به سن گذاشته ی کوچه و بازار گرفته تا عموم تحصیلکرده های سطح متوسط معترض جامعه امروز ما را که در سختی زندگی همه ی این سال ها، زیر فشار اقتصادی، دلشان پر است از غصه های ناگفته. از راننده تاکسی و کاسب محله بگیر تا کارگر و کارمند دولتی و حتی مدیر و معلم مدرسه و روزنامه نگار و...
دوم: نسل جوانِ از راه برگشته ی گذشته که به هزار دلیل درست و نادرست به بدبینی درباره انقلاب اسلامی رسیده اند و نسل جوان تازه به دوران رسیده ی خسته، که همه ی تاریخ معاصرش از دوم خرداد یا کمی قبل تر آغاز می شود و به جنبش سبز می رسد و زندگی اش هم در وانفسای اقتصاد بیمار، دست و پا می زند.
این دو جریان مخاطب، یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه روزگار و زندگی سختشان هرگز فرصتی به آنان نداده است تا تاریخ ایران و اسلام را به درستی مرور کنند. بی آنکه بخواهند طرفدار باشند یا مخالف. بی آنکه فریاد درود باد سر بدهند یا مرگ بر باد؛ و طراحان و کارگردانان این مستند تلویزیون " من و تو" اتفاقا خوب من و تو را شناخته اند و دامشان را بر بستر حافظه فراموش شده ی جامعه ایران گسترده اند.
حافظه ی فراموش شده ای که اولین مقصر آن رسانه بی محتوای ملی ماست که جز ضد تبلیغ چیزی از آن بر نمی آید و دیگری نخبگان و رسانه داران و روزنامه نگاران و حتی مبلغان دین که یا در این سالیان حقیقت را وارونه کرده اند و یا پی کسب و کار خویش اند یا....

خواجه از خون رگ مزدور سازد لعل ناب
از جفای دهخدایان کشت دهقانان خراب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
شیخ شهر از رشته تسبیح صد مؤمن بدام
کافران ساده دل را برهمن زنار تاب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
میر و سلطان نرد باز و کعبتین شان دغل
جان محکومان ز تن بردند محکومان بخواب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
واعظ اندر مسجد و فرزند او در مدرسه
آن به پیری کودکی، این پیر در عهد شباب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
ای مسلمانان فغان از فتنه های علم و فن
اهرمن اندر جهان ارزان و یزدان دیریاب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
شوخی باطل نگر اندر کمین حق نشست
شپر از کوری شبیخونی زند بر آفتاب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
در کلیسا ابن مریم را بدار آویختند
مصطفی از کعبه هجرت کرده با ام الکتاب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
من درون شیشه های عصر حاضر دیده ام
آنچنان زهری که از وی مار ها در پیچ و تاب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
با ضعیفان گاه نیروی پلنگان می دهند
شعله ئی شاید برون آید ز فانوس حباب
انقلاب! انقلاب ای انقلاب
سروده ای از علامه اقبال لاهوری

0 نظرات:

ارسال یک نظر