به نام خداوند رحمتگر مهربان
لعنتنامه ای بهمراه دلایل و توضیحات؛ از مردم ایران درخواست میکنیم خاندان خائن پهلوی و طرفدارانش را همیشه لعن کنند، زیرا هرگز به ایران خدمت نکردن، تنها کاری که انجام دادن خیانت و وطن فروشی بود.
لعنت خدا بر رضا شاه پهلوی و خاندان پهلوی
لعنت خدا بر توله سگ های «دیکتاتور زاده رضا پهلوی» و دیگر نجاست زاده های خاندان پوفیوز پهلوی
لعنت بر کسانی که از «رضا چلغوز پهلوی» این خوکِ زِنازاده حمایت میکنند
لعنت بر کسانی که از «رضا چلغوز پهلوی» این خوکِ زِنازاده حمایت میکنند
لعنت بر مجریان افکار ضد بشری پهلوی ها در فضای سایبر که ایران و ایرانی را ویران و برده غرب میخواهند
تُف بر سلطنت طلبهای لسآنجلسی با آن عقاید اهریمنی، که ایران را ویران میخواهند.
تُف بر سلطنت طلبهای لسآنجلسی با آن عقاید اهریمنی، که ایران را ویران میخواهند.
- لعنت خدا بر کودتاگران و کودتاچیانِ ۳ اسفند ۱۲۹۹
- لعنت خدا بر کودتاگران و کودتاچیانِ 9 اسفند ۱۳۳۱
- لعنت خدا بر کودتاگران و کودتاچیانِ ۲۵ مرداد ۱۳۳۲
- لعنت خدا بر کودتاگران و کودتاچیانِ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
- لعنت خدا بر کودتاگران و کودتاچیانِ 18 تیر ۱۳۵۹
- لعنت خدا بر کودتاگران و کودتاچیانِ 18 تیر ۱۳۷۸
- لعنت خدا بر کودتاگران و کودتاچیانِ 23 خرداد 1388
کودتاهای آمریکایی-انگلیسی، لکه ننگی بر پیشانی پهلویها و دیگر دشمنان خلق ایران است.
- چرا باید سلطنت طلب ها و خانواده پهلوی (خاندان سلطنتی پهلوی) را لعن کرد
چند سوال در ذهن شما بوجود می آید:
- لعن براى چيست و چرا دشمنان را لعن مىكنيم؟
- آیا لعنت کردن «غرب پرستان، دیکتاتورها، ستمکاران، جنایتکاران، دشمنان خلق ایران نوعى خشونت و بدبينى است؟
- آیا اين يک نوع احساسات منفى است و با منش «انسانِ مدرن» نمىسازد؟
- هنگامى كه احساسات ما تحريک مىشود، برويم گريه كنيم. اما چرا مخالفین و دشمنان ایران را لعن مىكنيم؟
- چرا مىگوييم «أَتَقَرَّبُ اِلى اللّهِ بِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِك»، من با تبرّى از دشمنان تو، به خدا تقرب مىجويم؟
- چرا مقيد هستيم؛ همواره دشمنان ایران و اسلام را لعن كنيم؟
- چرا بايد اين همه لعن بگوييد و مردم را نسبت به ديگران بدبين كنيد و يا نسبت به ديگران احساسات منفى ايجاد كنيد؟
- امروز زمانى است كه بايد با همه مردم با خوشى و شادى و لبخند رفتار كرد. امروز بايد دم از زندگى زد، دم از شادى زد، دم از صلح و آشتى زد. اين روحيه لعن و تبرى و پشت كردن به ديگران خشونت هايى است كه به 1400 سال پيش، برمىگردد و با آن زمان مناسبت دارد. اما امروز ديگر جامعه و مردم اين كارها را نمىپسندند. بياييد به جاى اين ها راه آشتى را پيش بگيريد، به روى دشمنان هم لبخند بزنيد، به آن ها هم محبت كنيد. مگر اسلام دين محبت، دين رأفت و رحمت نيست؟ اين چه كارى است كه شما دائماً لعن و بدگويى مىكنيد؟
- پاسخ به سوالاتی که شاید در ذهن شما هم باشد:
جواب علمى چنین سؤالى این است که همان گونه که سرشت انسان فقط از شناخت ساخته نشده است، تنها از احساسات و عواطف مثبت هم ساخته نشده است. آدمیزاد موجودى است که هم احساس مثبت و هم احساس منفى دارد. هم عواطف مثبت و هم عواطف منفى دارد. همان گونه که شادى در وجود ما هست، غم هم هست. خدا ما را این گونه آفریده است. هیچ انسانى نمىتواند بى غم و یا بى شادى زندگى کند. همچنان که خدا استعداد خندیدن به ما داده استعداد گریه کردن هم به ما عطا فرموده است. در جاى خودش باید خندید و به جاى خود هم باید گریست. تعطیل کردن بخشى از وجودمان، به این معنى است که از داده هاى خدا در راه آنچه آفریده شده استفاده نکنیم. دلیل اینکه خدا در ما گریه را قرار داده، این است که در مواردى باید گریه کرد. البته مورد آن را باید پیدا کنیم، و الا استعداد گریه در وجود ما لغو خواهد بود. خدا چرا در انسان این احساس را قرار داده است که به واسطه آن، حزن و اندوه پیدا مىکند و اشک از دیدگانش جارى مىشود؟ معلوم مىشود گریه کردن نیز در زندگى انسان جاى خود را دارد. گریه براى خدا، به انگیزه خوف از عذاب یا شوق به لقاى الهى و شوق به لقاى محبوب در تکامل انسان نقش دارد. انسان در اثر دلسوزى نسبت به محبوب مصیبت دیده خود، رقت پیدا مىکند؛ این طبیعت انسان است که در مواردى باید رقت قلب پیدا کند و در اثر آن گریه سر دهد.
خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانى که به ما خدمت مىکنند، نسبت به کسانى که کمالى دارند، خواه کمال جسمانى، یا کمال عقلانى یا روانى و یا عاطفى، به ابراز علاقه و محبت بپردازیم. هنگامى که انسان احساس مىکند در جایى کمالى و یا صاحب کمالى یافت مىشود، نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا مىکند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بُغض و دشمنى قرار داده شده است. همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسى را که به او خدمت مىکند دوست بدارد، فطرتش نیز بر این است که کسى را که به او ضرر مىزند دشمن بدارد. البته ضررهاى مادىِ دنیوى براى مؤمن اهمیتى ندارد. چون اصل دنیا براى او ارزشى ندارد. اما دشمنى که دین را از انسان بگیرد، دشمنى که سعادت ابدى را از انسان بگیرد، آیا قابل اغماض است؟
یک مثال: «آدولف رضا خان» و دیگر اعضای خاندان پهلوی و طرفدارانشان دشمن دین و سعادت خلق ایران هستند.
قرآن مىفرماید: «انَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُّوٌ فَاتَّخِذُوهُ عَدُّواً» شیطان دشمن شما است، شما هم باید با او دشمنى کنید.
به امثال «رضاخان» و «دیکتاتورزاده رضا پهلوی» دیگر نمىشود لبخند زد و کنار آمد، وگرنه انسان هم مىشود شیطان.
اگر باید با اولیاى خدا دوستى کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنى کرد.
این فطرت انسانى است و عامل تکامل و سعادت انسانى است.
اگر «دشمنى» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته رفتار انسان با آنها دوستانه مىشود، و در اثر معاشرت، رفتار آنها را مىپذیرد و حرفهایشان را قبول مىکند. کم کم شیطان دیگرى مثل آنها مىشود.
مىگویید نه!
ببینید قرآنچه مىفرماید: چنانچه ببینى کسانى نسبت به دین بدگویى و اهانت مىکنند، با سستى و با زبان مسخره و استهزا سخن مىگویند، به آنها نزدیک نشو. هر چه گفتند، گوش نده تا زمانى که به بحث دیگرى بپردازند.
به عبارت دیگر، دشمنى با دشمنان، سیستمى دفاعى در مقابل ضررها و خطرها ایجاد مىکند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبه اى دارد که مواد مفید را جذب مىکند، یک سیستم دفاعى نیز دارد که سموم و میکربها را دفع مىکند، سیستمى که با میکرب مبارزه مىکند و آنها را مىکشد. کار گلبول هاى سفید همین است. اگر سیستم دفاعى بدن ضعیف شد، میکربها رشد مىکنند. رشد میکربها به بیمارى انسان منجر مىشود و انسان بیمار ممکن است با مرگ رو به رو شود. اگر بگوییم ورود میکروب به بدن ایرادى ندارد! به میکرب خوش آمد گفته و بگوییم مهمان هستید! احترامتان واجب است! آیا در این صورت بدن سالم مىماند؟ باید میکرب را از بین برد. این سنت الهى است. این تدبیر و حکمت الهى است که براى هر موجود زنده اى دو سیستم در نظر گرفته است، یک سیستم براى جذب و دیگرى سیستم دفع. همان طور که جذب مواد مورد نیاز، براى رشد هر موجود زنده اى لازم است، دفع سموم و مواد مضر از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نکند، نمىتواند به حیات خود ادامه دهد.
موجودات زنده قوه دافعه دارند. این قوه دافعه به خصوص در حیوانات و انسان همین نقش را ایفا مىکند. چیزهایى که براى بدن مضر است باید بیرون ریخت. دستگاه هایى در بدن وجود دارند نظیر کلیه، مثانه، و... که این کار را به طور عادى انجام مىدهند. گاهى هم وقتى میکروب هاى خارجى حملهور مىشوند، باید گلبول هاى سفید فعال شوند و با آنها بجنگند تا آنها را کشته و از بدن بیرون بریزند. در روح انسان نیز باید چنین استعدادى وجود داشته باشد. باید یک عامل جاذبه روانى داشته باشیم تا از کسانى که براى ما مفید هستند خوشمان بیاید، دوستشان بداریم، به آنها نزدیک شویم، از آنان علم، کمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم. چرا انسان باید افراد و امور پسندیده را دوست دارد؟ براى اینکه وقتى به آنها نزدیک مىشود از آنها استفاده مىکند. نسبت به خوبانى که منشأ کمال هستند، و در پیشرفت جامعه مؤثر هستند باید ابراز دوستى کرد، و در مقابل، باید عملا با کسانى که براى سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنى کرد.
در بعضى موارد باید عبوس بود، باید اخم کرد، باید صریحاً گفت ما دشمن شماییم، ما آشتى نمىکنیم، مگر دست از خیانت بردارید. این دستور قرآن است. فروع دین ده تا است. بعد از «امر به معروف» و «نهى از منکر» دو فرع «تولّی» و «تبرّی» را نیز جزء فروع دین به حساب مىآورند. یعنى از جمله واجباتى که همه مسلمانها باید توجه داشته باشند و به آنها عمل کنند، این است که باید دوستان خدا را دوست بدارند و با دشمنان خدا نیز دشمنى کنند. تنها دوستى دوستان خدا کافى نیست؛ اگر دشمنى با دشمنان خدا نباشد، دوستى دوستان هم از بین خواهد رفت. اگر سیستم دفاعى بدن نباشد، آن سیستم جذب هم، نابود خواهد شد. آنچه مهم است این است که ما جاى جذب و دفع را درست بشناسیم. گاهى متأسفانه امور مشتبه مىشود. در موردى که باید جذب کنیم عملا به دفع مىپردازیم. کسى که از روى نادانى سخنى به اشتباه و خطا گفته و لغزشى براى او پیش آمده و بعد هم پشیمان گردیده است، و یا اگر براى او توضیح دهیم، از روى انصاف قبول خواهد کرد، نسبت به چنین کسى نباید دشمنى کرد. صِرف اینکه کسى مرتکب گناهى شد، نباید او را از جامعه طرد کرد، بلکه باید در صدد اصلاح او برآییم. او بیمارى است که باید به پرستارىاش پرداخت. در این مورد جاى اظهار دشمنى نیست. مگر کسى که تعمد داشته باشد و علناً گناه را در جامعه رواج دهد. این دیگر خیانت است، تعمد و خباثت و پلیدى است. باید با چنین شخصى دشمنى کرد. اما اگر کسى اشتباهاً مرتکب گناهى شده است، باید با مهربانى با او رفتار کرد. نباید آبروى او را ریخت، بلکه باید در اصلاح او سعى کرد. او مشکل دارد و باید مشکلش را حل کرد.
اما در مورد دشمنان غدّار، کینه توز و قسم خورده، خداوند مىفرماید: یهود و نصاری از تو راضی نمیشوند مگر اینکه از آیین آنها پیروی کنی.
هر روز لازم است تأمل کنیم که آشتى با چنین کسانى یعنى چه؟ لبخند به روى آنان یعنى چه؟ باید با نهایت غضب، خشونت، تندى و عبوسى با دشمنان (سلطنت طلبها، جهودیان صهیونیست، بهاییها و غربیها) بر خورد کرد. باید لعن را بر سر اینها بارید، چون آنان جز به مرگ ما راضى نیستند، نه تنها به مرگ بدن ما، بلکه تنها به مرگ روح ما، به مرگ دین ما راضى مىشوند.
و بالاخره همراه با آن همه درود و سلام به امام خمینی آیت الله خلخالی و دیگر مجاهدین راه اسلام، باید بر دشمن ایشان و دشمن اسلام و دشمنان خدا لعن و نفرین کرد، باید خاندان هرزه پهلوی را لعن کرد، باید برای تضعیف یا نابودی مخالفین اسلام و ایران فعالیت کرد.
اگر دستمان به دشمن نمیرسد میتوانیم ایشان را در فضای مجازی مورد حمله قرار دهیم و لعن و نفرین کنیم.
خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانى که به ما خدمت مىکنند، نسبت به کسانى که کمالى دارند، خواه کمال جسمانى، یا کمال عقلانى یا روانى و یا عاطفى، به ابراز علاقه و محبت بپردازیم. هنگامى که انسان احساس مىکند در جایى کمالى و یا صاحب کمالى یافت مىشود، نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا مىکند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بُغض و دشمنى قرار داده شده است. همان گونه که فطرت انسان بر این است که کسى را که به او خدمت مىکند دوست بدارد، فطرتش نیز بر این است که کسى را که به او ضرر مىزند دشمن بدارد. البته ضررهاى مادىِ دنیوى براى مؤمن اهمیتى ندارد. چون اصل دنیا براى او ارزشى ندارد. اما دشمنى که دین را از انسان بگیرد، دشمنى که سعادت ابدى را از انسان بگیرد، آیا قابل اغماض است؟
یک مثال: «آدولف رضا خان» و دیگر اعضای خاندان پهلوی و طرفدارانشان دشمن دین و سعادت خلق ایران هستند.
قرآن مىفرماید: «انَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُّوٌ فَاتَّخِذُوهُ عَدُّواً» شیطان دشمن شما است، شما هم باید با او دشمنى کنید.
به امثال «رضاخان» و «دیکتاتورزاده رضا پهلوی» دیگر نمىشود لبخند زد و کنار آمد، وگرنه انسان هم مىشود شیطان.
اگر باید با اولیاى خدا دوستى کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنى کرد.
این فطرت انسانى است و عامل تکامل و سعادت انسانى است.
اگر «دشمنى» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفته رفته رفتار انسان با آنها دوستانه مىشود، و در اثر معاشرت، رفتار آنها را مىپذیرد و حرفهایشان را قبول مىکند. کم کم شیطان دیگرى مثل آنها مىشود.
مىگویید نه!
1. رضا چلغوز پهلوی، 2. رضا فاضلی، 3. شایان کاویانی، 4. فرود فولادوند |
به عبارت دیگر، دشمنى با دشمنان، سیستمى دفاعى در مقابل ضررها و خطرها ایجاد مىکند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبه اى دارد که مواد مفید را جذب مىکند، یک سیستم دفاعى نیز دارد که سموم و میکربها را دفع مىکند، سیستمى که با میکرب مبارزه مىکند و آنها را مىکشد. کار گلبول هاى سفید همین است. اگر سیستم دفاعى بدن ضعیف شد، میکربها رشد مىکنند. رشد میکربها به بیمارى انسان منجر مىشود و انسان بیمار ممکن است با مرگ رو به رو شود. اگر بگوییم ورود میکروب به بدن ایرادى ندارد! به میکرب خوش آمد گفته و بگوییم مهمان هستید! احترامتان واجب است! آیا در این صورت بدن سالم مىماند؟ باید میکرب را از بین برد. این سنت الهى است. این تدبیر و حکمت الهى است که براى هر موجود زنده اى دو سیستم در نظر گرفته است، یک سیستم براى جذب و دیگرى سیستم دفع. همان طور که جذب مواد مورد نیاز، براى رشد هر موجود زنده اى لازم است، دفع سموم و مواد مضر از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نکند، نمىتواند به حیات خود ادامه دهد.
موجودات زنده قوه دافعه دارند. این قوه دافعه به خصوص در حیوانات و انسان همین نقش را ایفا مىکند. چیزهایى که براى بدن مضر است باید بیرون ریخت. دستگاه هایى در بدن وجود دارند نظیر کلیه، مثانه، و... که این کار را به طور عادى انجام مىدهند. گاهى هم وقتى میکروب هاى خارجى حملهور مىشوند، باید گلبول هاى سفید فعال شوند و با آنها بجنگند تا آنها را کشته و از بدن بیرون بریزند. در روح انسان نیز باید چنین استعدادى وجود داشته باشد. باید یک عامل جاذبه روانى داشته باشیم تا از کسانى که براى ما مفید هستند خوشمان بیاید، دوستشان بداریم، به آنها نزدیک شویم، از آنان علم، کمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم. چرا انسان باید افراد و امور پسندیده را دوست دارد؟ براى اینکه وقتى به آنها نزدیک مىشود از آنها استفاده مىکند. نسبت به خوبانى که منشأ کمال هستند، و در پیشرفت جامعه مؤثر هستند باید ابراز دوستى کرد، و در مقابل، باید عملا با کسانى که براى سرنوشت جامعه مضر هستند دشمنى کرد.
در بعضى موارد باید عبوس بود، باید اخم کرد، باید صریحاً گفت ما دشمن شماییم، ما آشتى نمىکنیم، مگر دست از خیانت بردارید. این دستور قرآن است. فروع دین ده تا است. بعد از «امر به معروف» و «نهى از منکر» دو فرع «تولّی» و «تبرّی» را نیز جزء فروع دین به حساب مىآورند. یعنى از جمله واجباتى که همه مسلمانها باید توجه داشته باشند و به آنها عمل کنند، این است که باید دوستان خدا را دوست بدارند و با دشمنان خدا نیز دشمنى کنند. تنها دوستى دوستان خدا کافى نیست؛ اگر دشمنى با دشمنان خدا نباشد، دوستى دوستان هم از بین خواهد رفت. اگر سیستم دفاعى بدن نباشد، آن سیستم جذب هم، نابود خواهد شد. آنچه مهم است این است که ما جاى جذب و دفع را درست بشناسیم. گاهى متأسفانه امور مشتبه مىشود. در موردى که باید جذب کنیم عملا به دفع مىپردازیم. کسى که از روى نادانى سخنى به اشتباه و خطا گفته و لغزشى براى او پیش آمده و بعد هم پشیمان گردیده است، و یا اگر براى او توضیح دهیم، از روى انصاف قبول خواهد کرد، نسبت به چنین کسى نباید دشمنى کرد. صِرف اینکه کسى مرتکب گناهى شد، نباید او را از جامعه طرد کرد، بلکه باید در صدد اصلاح او برآییم. او بیمارى است که باید به پرستارىاش پرداخت. در این مورد جاى اظهار دشمنى نیست. مگر کسى که تعمد داشته باشد و علناً گناه را در جامعه رواج دهد. این دیگر خیانت است، تعمد و خباثت و پلیدى است. باید با چنین شخصى دشمنى کرد. اما اگر کسى اشتباهاً مرتکب گناهى شده است، باید با مهربانى با او رفتار کرد. نباید آبروى او را ریخت، بلکه باید در اصلاح او سعى کرد. او مشکل دارد و باید مشکلش را حل کرد.
اما در مورد دشمنان غدّار، کینه توز و قسم خورده، خداوند مىفرماید: یهود و نصاری از تو راضی نمیشوند مگر اینکه از آیین آنها پیروی کنی.
هر روز لازم است تأمل کنیم که آشتى با چنین کسانى یعنى چه؟ لبخند به روى آنان یعنى چه؟ باید با نهایت غضب، خشونت، تندى و عبوسى با دشمنان (سلطنت طلبها، جهودیان صهیونیست، بهاییها و غربیها) بر خورد کرد. باید لعن را بر سر اینها بارید، چون آنان جز به مرگ ما راضى نیستند، نه تنها به مرگ بدن ما، بلکه تنها به مرگ روح ما، به مرگ دین ما راضى مىشوند.
و بالاخره همراه با آن همه درود و سلام به امام خمینی آیت الله خلخالی و دیگر مجاهدین راه اسلام، باید بر دشمن ایشان و دشمن اسلام و دشمنان خدا لعن و نفرین کرد، باید خاندان هرزه پهلوی را لعن کرد، باید برای تضعیف یا نابودی مخالفین اسلام و ایران فعالیت کرد.
اگر دستمان به دشمن نمیرسد میتوانیم ایشان را در فضای مجازی مورد حمله قرار دهیم و لعن و نفرین کنیم.